جدول جو
جدول جو

معنی کیله لو - جستجوی لغت در جدول جو

کیله لو
کنار جویبار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کینه جو
تصویر کینه جو
انتقام جو، کسی که به دنبال انتقام است، کینه خوٰاه، کینه کش، پرکین، کینه ور
فرهنگ فارسی عمید
(زِ)
یله گوی. بیهوده گوی. هرزه گو. (یادداشت مؤلف) :
مپندار بر روز شب را مقدم
چو هر بی تفکر یله گوی عامی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ اَ / اُو)
آب چکیده ای از ماست. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ لو)
دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در 6هزارگزی شمال آق کند و 15500گزی شوسۀ میانه به زنجان. کوهستانی و معتدل و دارای 580 تن سکنه. آب آن از چهار رشته چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لِ نُ دِهْ)
دهی از دهستان آتش بیک است که در بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع است و 174 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان دروفرامان است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 352 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ گَ)
نیله گاو. نیل گاو. نیل گو. رجوع به نیله گاو شود
لغت نامه دهخدا
(یَ لَ لَ)
دهی است از دهستان آجرلوی بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در 19هزارگزی شمال خاوری شوسۀ شاهین دژ-میاندوآب. سکنۀ آن 104 تن و آب آن از رود آجرلو و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لِ کَ)
تیره ای از طایفۀ گلباغی، از ایلهای کرد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 62)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تُو)
کینه خواه. (ناظم الاطباء). کینه جوینده. انتقام جو. انتقام کشنده. خونخواه. کینه جوی:
بفرمود تا پیش او آمدند
همه با دلی کینه جو آمدند.
فردوسی.
و رجوع به کینه جوی شود
لغت نامه دهخدا
(کُ نَ میا دُ)
دهی از دهستان اوزومدل است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 204 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان قطور بخش حومه شهرستان خوی. آب آن از رود قطور و چشمه. محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لِ نُ)
دهی از دهستان کلباد است که در بخش بهشهر شهرستان ساری واقع است و 730 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
نام موضعی به کجور مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 108 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیله گو
تصویر نیله گو
نیله گاو
فرهنگ لغت هوشیار
حاقد، کینه ور، کینه خواه، کینه توز، کینه ورز
متضاد: نیکدلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
درخت خرمالویی که میوه ندهد
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی راه رفتن که شخص به اشیای روبرو و زیر پایش بی توجه باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
فنی در کشتی محلی، با غرور گردن کشی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نافرمان، حرف نشنو
فرهنگ گویش مازندرانی
دوبین –احول
فرهنگ گویش مازندرانی
لبه ی پارچه، پارچه ی فاته شده، لبه ی پرتگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم زدن و زیر و رو کردن زمین با کج بیل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع کلباد بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که چوپانان برای محاسبه ی مقدار شیر روی آن علامت گذارند
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان میان دورود کجور، نام کوهی در کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
تک بیضه، فرد تک بیضه
فرهنگ گویش مازندرانی